الــهی العـــفو
سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۴۵ ب.ظ
نایی ندارم (2) خسته ی خستمو دلت شکستمو
خواستی منو تو ولی من تورو نخواستمو
صورتمم سیاه بکن شبیه این قلب تیره
یه کاری کن برا دلم تو بند گناه اسیره
مبهوتم باز دوباره ازاین همه کرامت
آبرومو نریختی کردی به من عنایت
الهی العفو بحق زینب
دیگه بریدم (2) ازاین دل سیاه هزارو یک گناه
دورم کردنو می خوان بندازنم تو چاه
شیشه اعتبارم باسنگ بی عاری شکست
توبه های تو خالی راه سعادتم روبست
ولی بازم یه حسی آروم دم گوشم می گه
اگه امشبو اینجام یعنی هنوز امیدی هست
الهی العفو بحق زینب
درخت عمرم (2) می سوزه ازریشه سرتاپام آتیشه
نکنه گناه داره عادت من می شه
می گن برای هر چیز باید پیش اهلش اومد
شدم محتاج مردم من موندمو دستای رد
ولی هرموقع هرجا حرفمو باشما زدم
حاجتموگرفتمو کسی رومو زمین نزد
دانلــــــــــــود ســـبــکـــــــــــــ
۹۳/۰۴/۱۰
نه فریاد آرامت می کند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس رو به آسمان میکنی و میگویی :
من فقط تورو دارم !...